کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «پسرک، مثل پرندهای اسیر، بیتاب بود بیهیچ دلیلی عصبانی میشد و بر درودیوار دهکده چنگ میزد و وقتی ناخنهایش به خون مینشست، با خودش میگفت که باید بروم، چرا زودتر بزرگ نمیشوم. پسرک اسیر قفس نبود. اسیر خیالات و رؤیاهای خودش بود».
داستانهای فارسی - قرن ۱۴
۱۴۴ صفحه - رقعی (شومیز)
ارسال دیدگاه
darya
زندانبان نباید فیلسوف باشد وگرنه رنجش بیشتر از کسانی است که فیلسوف نیستند و زندانبان هستند.
1399-01-17۱۴۱
darya
جستوجوی خدا به وسیلهی عقل، مانند جستوجوی خورشید به وسیلهی چراغ است.
1399-01-17۹۶
darya
طبیعت پاسخ می دهد. طبیعت کور و کر نیست. اسب و سنگ و آب شعور دارند. می فهمند و اگر دوستشان داشته باشیم پاسخمان را می دهند.
1398-12-27صفحه ۶۷
darya
بعد از مدت ها بالاخره یه کتاب خوب، خیلی خوب خوندم.
1398-12-27کتاب درباره شیخ اشراق شیخ شهاب الدین سهروردی هست و واقعا زیبا نوشته شده و قسمت هایی از نوشته های خود شیخ شهاب الدین هم درونش گنجانده شده.
کتاب بسیار زیبایی که شما رو با نور آشنا میکنه و غبار کینه رو از نور وجودتون می روبه.